هرگز مگو هرگز

زمستان گذشته است

زمان نغمه سرايي فرا رسيده است

وتو اي كبوتر من كه در شكاف صخره ها و سنگها پنهان هستي

بيرون بيا و بگذار صداي شيرين تو را بشنوم

و صورت زيبايت را ببينم

زيرا اكنون ديگر زمستان به پايان رسيده است

تو را به جاي همه ي كساني كه نشناخته ام دوست مي دارم

تو را به جاي همه ي روزگاراني كه نمي  زيسته ام دوست مي دارم

براي خاطر عطر نان گرم و برفي كه اب مي شود و براي خاطر نخستين گناه

تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم

تو را به جاي همه ي كساني كه دوست نمي دارم  دوست مي دارم ...

سپيده دم كه سر بزند در اين بيشه زار خزان زده شايد دوباره گلي برويد

شبيه ان چه در بهار بود

پس به نام زندگي

هرگز مگو هرگز ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,

] [ 17:46 ] [ فيروزه جلیلیان ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه